*** joooor va joooor***

خوش آمدید............

*** joooor va joooor***

خوش آمدید............

خدا نزدیک نزدیک است.........

از آنسوی افق ، انگار   یکی ناگه صدایم کرد

نگاهم سوی او چرخید

و لبخندی که با تردید ، بر کُنج لبم بنشست

و  نوری  کز  فلک چون تیغ شمشیری به چشمانم فرود آمد

نگاهم بسته اما گوش جان ، در جستجویش بود

به سختی راه پیمودم

که پیدایش کنم پنهان زیبا را

ولی افسوس

دریغ از یک گیاه ، آنجا…

 

خدا نزدیک است

 

ندا آمد

به دنبال چه می گردی؟ چه می خواهی؟

به هر جا می روی من در پیت اُفتان و خیزانم

به قلبت اندکی بنگر

من آنجا سالها جا مانده ام از عشق

و  گَردِ بی وفایی بر سرم بنشانده ای عمری

از این زندان صدایت می کنم  اکنون

مرو دیگر بمان با من ، که من تنهای تنهایم…

دلم لرزید و تن ، چون میخ بر خاکم فرو می رفت

خدایا دیدمت دیگر

کِنِشتِ جان من مُشکین شد از عطر حضور تو

به دنبال چه می گشتم ، نمی دانم

الا ای مردمان ، آرام

نگردید از  پی  معبود خود ، دیگر

خدا اینجاست

خدا نزدیکِ نزدیک است…

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد